قرصهای خواب آور






تنهایی

چشم هام بسته است ولی فکرم یه عمره که نخوابیده

   مرورت میکنم هر بار بهم حس جنون میده

نفس میکشم واشکهام نشون میدن چقدر خسته ام

  نمیدونی چرا زنده ام نمیدونم چرا هستم

نمیخواهم با یه دل شوره که افتاده توی جونم

   تورو از اتفاقی که نیافتاده بترسونم

نگفتی خسته ای از من نگفتی که داری میری

   فقط دیدم به جای من داری تصمیم میگیری

سپردی من رو دست کی به دیوارهای این خونه

   منو این قرص خوابی که واسم لالایی میخونه

هنوز هرجای این خونه واسم خاطره میسازه 

   نگاهم سمت چی باشه منو یاد تو نندازه....

صبوری میکنم هر بار یه حسی تو دلم میگه د

   دلت آروم گرفت آخر ولی پیش یکی دیگه

از امروز هرشب من گریه است با یه حس عذاب آور

   شب و روز هام یکی میشن با این قرص های خواب آور....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:9 توسط رضا| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت